بدان که در (جسم) انسان چهار نیرو (و دستگاه) نهفته شده است:
۱ - نیروی جاذبه (یا گرسنگی یا طلب درونی غذا) که غذا را می گیرد و سوی معده می فرستد.
۲- نیروی ماسکه (یا نگاهدارنده) که غذا را در معده و جز آن نگاه می دارد تا عملیات طبیعی روی آن انجام شود.
۳ - نیرو (یا جهاز) هاضمه که غذا را در معده طبخ (یا هضم) می کند. عصاره و اصل خالص آن را جدا می کند و در تمام بدن می پراکند.
۴ - نیروی دافعه که زواید و سنگینیهای غذا را پس از رفع نیاز دستگاه هاضمه به جانب پایین سرازیر می کند (و دفع می نماید).
تأمل فراوان در این نیروهای چهارگانه و کارهای آنها نیاز بدن به آنها و هم در حکمتها و تدابیر الهی نهفته در آن اندیشه کن.
اگر نیروی جاذبه نبود انسان چگونه در اندیشه چاره جویی غذا که ایستادگی بدن به آن است، می افتاد؟
اگر نیروی نگاهدارنده و ماسکه غذا نبود، چگونه غذا در درون می ایستاد تا معده آن را هضم کند؟
اگر نیروی هاضه نبود، چگونه غذا هضم می شد و می پخت تا خالص آن که برآورنده نیاز سلولهای بدن است از آن جدا شود؟
اگر نیروی دافعه نبود، چگونه سنگینیها، غذاهای غیر قابل هضم و مانده های دستگاه هاضمه دفع و خارج می گشت؟
نمی نگری که خداوند جل و علا چگونه با لطف تدبیر و
حسن تقدیر خود این نیروها را بر بدن گمارد تا به سود و مصلحت و برای تقویت
آن عمل کنند؟
در این باره برای تو مثالی می زنم:
بدن به منزله خانه پادشاه است. او در این خانه
غلامان، نوکران، خدمتکاران و تدبیرگران داخلی دارد، یکی از این مدبران برای
رفع نیازها و برآوری حاجات آنان (جاذبه)، یکی برای آنکه هر چه را که وارد
می شود بگیرد و ذخیره سازد (ماسکه) یکی برای آنکه آن را به عمل آورد و مهیا
سازد و میان نیازمندان پخش کند (هاضمه) و یکی برای آنکه خانه را از
آلودگیها و زواید پاکیزه نماید. (دافعه)
در سخن ما نیز آفرینشگر حکیم، پادشاه عالمیان و بدن
نیز همان خانه و غلامان و حشم، اعضای آن است و موکلان و مدبران هم این
نیروهای چهارگانه به شمار می روند. شاید بپنداری که شرح این قوی و نیروهای
چهارگانه و عملکرد آنها زیادی است.